سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آتشی که بر پا شد

نوشته شده توسط:   سوما آریایی  

جمعه 86 مهر 6  5:8 عصر

درگیر نوشتن دو داستان(«پس از جشن»و«رهام»)بودم که ناگهان به سرم زد،گفتارینه(مقاله)ای درباره پارسی نویسی بنویسم.همه اش در نیم تسوک(ساعت)نوشته شد.اگر کاستی دارد میبخشید.این را برای آنان که دوست دارند پارسی بنویسند و پارسی سخن بگویند،ولی گمان میکنند که این کار شیرینتر از انگبین(عسل)، سختتر از هفتخوان رستم دستان است،نوشتم.هرچه گنجینه واژگانمان کمتر باشد این کار دشوارتر مینماید، ولی ناشدنی(غیرممکن)نیست.این کار شدنی نیست،مگر با خواندن آگاهانه و بیشتر از آن پژوهش و پژوهش و پژوهش...

در گام نخست باید بدانیم که پارسی نویسی بی اینکه از فرهنگ سترگ ایرانی بدانیم،سخت ترین کار جهان است.پژوهش در پیشینه باشکوه ایرانیان و آریاییان،کمک شایانی به این کار میهن پرستانه میکند.کنکاش در ماهروژ(تاریخ)شکوهمند میهنمان(به ویژه پیش از اسلام)راهها و واژگان بسیاری را پیش روی ما میگذارد.برای نمونه،با پژوهش در زمان پادشاهی خدایگان کوروش دادگر،میبینیم که در آن زمان،سامانه بانکی بوده و واژه بانک دگرگون شده واژه«بایگ»است و واژه«چک»هم نامی پارسی است که همین کاربرد امروز را در آن روزگار داشته،در داد و ستدهای کلان هم از رسید(فاکتور)سود جسته میشد.در آن زمان مردم بیمه بیکاری میشدند و...

دومین گام،دانستن دستور زبان پارسی است.این کار بسیاری از سنگهای درشت سر راهمان را برمیدارد و ما را به پویایی و بینشمندی رهنمون میشود.برای نمونه واژه هایی که پیشوند و پسوند پارسی دارند،در برابر واژه هایی که ریشه بیگانه دارند،برتری دارند.گرچه واژگان بسیاری هستند که از زبان ما به زبانهای دیگر راه یافته اند که دانستن ریشه پارسی آنان به ما کمک بزرگی میکند.مانند«عروس»که از واژه«اروس»و واژه«domain»که از واژه «دامنه»گرفته شده است و...

سومین گام،خواندن و پژوهش نسکهای(کتابهای)پارسی است.فرهنگ نویسان،نویسندگان و چامه سرایان(شعرا)پارسی و پارسی نویسان(به ویژه پیشینیان ما)واژگان چشمگیری(جالبی)را به ما باز میشناسانند.برای نمونه شاهنشاه توس،فردوسی در بخش پادشاهان پیشدادی شاهنامه میفرماید:«اگر پهلوانی ندانی زبان/به تازی تو اروند را دجله خوان».ایشان با پافشاری به ما میگوید که نام پارسی رود دجله،تنها و تنها اروند رود است.همچنین با خواندن«دانشنامه علایی»نوشته دانشمند فرزانه ایرانی،پور سینا(ابن سینا)،به واژگان گیرایی(جالبی)چون«کنش»به جای«عمل»و«واکنش»به جای«عکس العمل»بر میخوریم که نوآوری خود پور سینا هستند و...

در چهارمین گام،باید بدانیم که یکی از تواناییهای بزرگ و دلچسب زبان پارسی،ساختن واژگان نوینی است از که پیش از این نبوده.این واژگان بیشتر در دانشواژه(اصطلاحات علمی) و ابزار و رویدادهای نو به کار گرفته میشوند.برای نمونه من بر خود روا دانستم تا دو واژه«تارنگاه»و«تارنگار»را با هم برابر ندانم.من بر این باورم که چون«وبلاگ»جایی است که دارنده آن بیشتر مینویسد و خوانندگان نیز برای گفتن دیدگاهشان،آن را مینویسند،بر خود دانستم که این واژه را برابر با تارنگار بدانم.همچنین از آنجا که«وبسایت»جایی است که دارنده آن چیزی برای خرید یا دریافت و یا بارگذاری(دانلود)میگذارد و بیشتر دیده میشود تا نوشته،از این روی آن را برابر با واژه تارنگاه(که تارنما هم گفته میشود)دانستم و...

پنجمین گام،آوردن واژگان بومی و همه شهرستانها در جاییکه میبایست است(با این رویکرد که این واژگان ریشه ای پارسی و بومی داشته باشند،نه بیگانه).با این کار،فرهنگ جای جای ایران به همدیگر شناسانده شده و آسیب از بین رفتن واژگان را کمتر و فرهنگ واژگان ایرانمان را نیرومندتر میکنیم.یادآوری میکنم که برابر(معادل)گذاشتن واژگان شهرستانی،پهلوی و هتا(حتی)،اوستایی از هر واژه بیگانه ای برتری دارد.برای نمونه میتوانیم به جای شرطبندی کردن بگوییم،«بسته کردن»و یا«بسته زدن»که برابر این وچک(فعل)،در زبان گیلکی است و...

ششمین گام،کمترین کاربرد را میان دیگر روشهای پارسی نویسی دارد.در این روش،واژگانی که پارسی هستند که دیگر کاربردی در زندگی امروز ما ندارند و با به کار نگرفتن آنان،بیم آن میرود که این واژگان از بین بروند.با به کارگیری درست این واژگان،میتوان جانی دوباره به آنها بخشید.برای نمونه واژه«یخچال»در زمان گذشته به چاله ای گفته میشد که در زمستان برف در آن میریختند،میکوفتند و بسیار میفشردندش،تا خوب سفت شود،سپس خوب آن را می اندودند(ایزوله میکردند)،یخ بدست آمده را در هنگام گرما به کار میگرفتند. ولی امروز این واژه را ما به گونه دیگری میشناسیم،دستگاهی که هر چیز خوردنی را که بخواهیم برایمان خنک و سرد نگه میدارد و...

پارسی نویسی باید بی هیچ پی ورزی(تعصب)باشد.آن هنگام که مهر به مام میهن را با آن درآمیزیم،چنان شیرین است که هیچ چیز را یارای همالش(رقابت)با آن نیست.من این را با خویش آزمودم و به گفته خویش رسیدم.اکنون برای من بسیار سخت است که پارسی سخن نگویم،گرچه میان کسانی گیر کرده ام که یا دور بودن از نسک(کتاب)را بهانه میکنند و یا با من سر جنگ دارند که پارسی نویسی چه بایستگی(لزوم)دارد.هر دو گروه یادشان رفته که کشوری میمیرد که فرهنگش را گم کند.

«زین همراهان سست عناصر،دلم گرفت/شیرخدا و رستم دستانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان،شدم ملول/آن های و هوی و لعله مستانم آرزوست»

بسیاری پژوهش در گذشته را نشانه پسرفت و واپسزدگی میدانند.ایشان میگویند:«چرا بدینسان در گذشته زندگی میکنی و خودت را گول میزنی؟با نوجویی(تجدد)نمیتوان مبارزه کرد»این کالیوه(نادان)ها نمیدانند که دانستن گذشته بالنده(پرافتخار)،آینده ای روشن را میسازد.نوجویی برای آنها برابر با گوش دادن دری وری هایی است که نام هر چیزی دارد به جز خنیا(موسیقی)،نوجویی برای آنان پوشیدن پوشاکی است(به ویژه بالاپوش(مانتو))که بیشتر به سان کهنه پارچه میماند تا جامه(لباس)و ایشان چه زیبایی شناسی در آن دیدند،خدا میداند...آیا فرهنگ گریزی و دانش گریزی،نوجویی است؟این رنج جانکاه میان گروه دانشجویان و استادان نیز راه یافته.بسیاری از اینان،جز نسک(کتاب)های آموزه ای،چیز دیگری نمیخوانند و بر خود بایسته نمیدانند که چنین کنند.دستامد(نتیجه)این میشود که بسیاری از نوآوریهایمان با فرهنگ بومی چندان همخوانی ندارد...

ایشان چون دوست ندارند به خود رنج پژوهش در فرهنگ ایران را بدهند.سرانجام این کار نابخردانه که من آن را از روی کانایی(چیزی فراتر از بلاهت و حماقت)میدانم،خانه هایی میشود که از بس آسمانه اش(سقفش)کوتاه است،گویی آدم(واژه ای پارسی است و در تازی ریشه ندارد،نام دگرگون شده‌ای از واژه اوستایی ایودامن یا نخستین آفریده است)دارد خفه میشود و یا در گذشته همه خانه ها،تالار(اتاق)میهمان داشتند و این نشان دهنده این است که ما ایرانیان همواره،به میهمانانمان ارج نهاده ایم.هتا(حتی)از واژه«میزبان»اینچنین برمی آید که خانواده ایرانی بر سر میز مینشسته و اینان گمان میکنند که این فرنگیها هستند که این گونه بودند.نه دوستان من،اینکه بسیاری از ایرانیان اکنون بر سر زمین مینشینند،برآمده از فرهنگ تازیان بیابانگرد و ددمنشی است که در سرازیری کشورگشایی افتاده بودند و هیچ بویی از شهرآیینی(تمدن)نبرده اند.چنانچه در پاسخنامه خدایگان یزدگرد سوم شاهنشاه ایران به عمر خطاب،پیشوای تازیان،میخوانیم:«تو مرا به سوی الله اکبر و خدای یگانه میخوانی،بی اینکه بدانی من و مردمان کشورم از مردمانی هستیم که در هیچ زمانی جز خدای یگانه کسی را نپرستیده ایم....»

هنگامی که سخن گفتن بسیاری از دوستان و همسالان و پیرامونیانم را میینم دلم میخواهد خون گریه کنم. هیچکس افسوس نمیخورد که این همه واژه بیگانه در زبان پارسی ما چه میکند،کمتر کسی پیدا میشود(آن هم جوان)که دل بر سر این بنهد که واژگان پارسی را گرداوری کند و بکوشد هر که را که دوست دارد در این راه گام بردارد،با خود همراه کند.همه این را پرهامیک(طبیعی)میدانندکه فرهنگ بزرگی را که همه جهان وامدار(مدیون)اوست،رو به نابودی رود.باشد که با این گفتارینه(مقاله)کوچک این کوچکترین،گرد هم آییم و دل به این کار سترگ نهیم.

پارسی نویسی آن چنان که ما میپنداریم کار دشواری نیست.این خودمان هستیم که به خود سخت میگیریم و نه و نمیشود می آوریم.اگر گمان میکنید که دشوار است،از گنجینه واژگان خود آغاز کنید.بی گمان(بدون شک)واژگان پارسی بسیاری در آن پیدا میشود و یا اگر گمان میکنید که باز هم سخت است،واژگان به کار گرفته شده در این گفتارینه(مقاله)،میتواند آغاز خوبی برای این کار باشد.همانگونه که دیدید،در این نوشته،به آسانی، کم دانشی چون من،هیچ واژه بیگانه در نوشته اش نیاورد.واژگان بیگانه را تنها در کنار واژگان پارسیی آوردم که گمان میکردم برخی از دوستان،آرش(معنای)پارسی آن واژه را نمیدانند.پس دیدید که پارسی نویسی چندان هم که مپندارید،دشوار نیست.


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
دوشنبه 103 اردیبهشت 10
امروز:   3 بازدید
دیروز:   10  بازدید
فهرست
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
آتشی که بر پا شد
سوما آریایی
پسرکی دیوانه که سالهاست 5 سالشه.مادرم میگه:«بچه...هیچ چیزت به آدمیزاد نرفته...این همه سال پسرمی،ولی انگار که هیچ نمیشناسمت» بگذریم...8 ماهگی به دنیا اومدم،هشت ماهم نبود که راه رفتم و توی 3.5 سالگی هم خوندن و نوشتن رو میدونستم.بهره هوشی ام هم 128 هست.خوشبختانه و یا بدبختانه هیپنوتیزم هم نمیشم. بیشتر زندگیمو خوندم و بیشتر از اون نوشتم.چه داستان،چه چامه(شعر)،چه ترانه،چه ویراستاری و چه ترزبان(ترجمه)...هتا(حتی)زمان نادانی و کانایی(جهالت) و جوانی نمایشنامه نوشتم و گاه کارگردانی کردم. تنها چیزی که میتونم درباره خودم بگم اینه که دیوونه زنجیری میهن زیبایم«ایران»هستم...همین و بس...
لوگوی خودم
آتشی که بر پا شد
اوقات شرعی
حضور و غیاب
لینک دوستان
آرشیو
آرشیو
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com