• وبلاگ : آتشي كه بر پا شد
  • يادداشت : خنگ و خنگتر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    درود مي فرستم به کاوه دوست خوب نا پيدا !

    مبادا مبادا سري به شکسته ساز بزني ها.!

    درباره ي داستانت بگم که جالب بود برام و دوست دارم دنباله ي وان رو هم پيگيري کنم.يه چيزي که هم اکنون در انديشه ام اومد اينکه اين داستان را اگر 50 سال ديگه بخونيم شايد هم کمتر 30 سال ديگه دختر بودن در اون ديگه ارزش نيست.و بکارت از ميان برداشته مي شه.شوربختانه اگر ژرف بنگريم مي بينيم که چنين خواهد شد کاري هم از کسي ساخته نيست که هر چه فشار روي جوانان بيشتر شود اين سالهايي که بکارت در آن ارزشمند است کوتاه تر مي شود.هر چندکه هم اکنون هم در ميان بسيار بکارت ديگر ارزش نيست!

    اما کاوه درباره ي روند دگرگون کردن نوشتارت و شيوه ي پارسي نويسي و پارسي گويي من ماه ها پيش در شکسته ساز پيشنهادي دادم که بدبختانه کسي اون رو پذيرا نبود.و اون هم هماهنگ سازي و يا ساختن يک انجمن براي کساني که پالايش گفتاري و زباني انجام مي دهند.اگر اين کار انجام نشود پارسي سازي گفتار و نوشتار نه تنها سومند نيست که آسيب هم خواهد رساند.

    چرا؟چون براي نمونه فرهنگستان براي وب سايت جايگرين تانما رو داده و در رسانه هاي تارنما به کار برده مي شه اما اينجا خودت نوشتي تارنگاه و جاهاي ديگه چيزهاي ديگه هم ديدم.ويا اينکه ما کاغذ رو بسيار بسيار ساده مي تونيم با برگ جايگزين کنيم.آيا به به راستي رت در گفتار روزانه ي مردم خواهد آمد يا برگ؟آيا فرنمود آسانتر گفته مي شه يا روشنگري؟

    مي دوني اگر اين روند پارسي سازي هماهنگ و کارشناسي شده انجام نشه مردم رو از اين کار دور نگه مي داره.

    پيروز باشي خدانگهدارت