سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آتشی که بر پا شد

نوشته شده توسط:   سوما آریایی  

سه شنبه 85 اسفند 15  12:42 عصر

آه...می میرم از افسوس

...چرا؟

در کوچه پس کوچه های تردید

کیست آن آشنای دیرین

بیاندیشد مرا،دریابد مرا.

محبت مرده است.

در این هجوم بی کسی ها

بی شمارند آدمان آدم نما

آدمیت مرده است.

عشق طعمه هوس ها شد

نقاب تزویر بستند به صورت

به بازی  گرفتند عشق را

آدم نمایان زشت سیرت.

فکریست جان فرسا...

زنده ام چرا؟

تنها نشسته ام،کنج اتاقی تاریک

پرم از این اندیشه

که چرا تنهایم؟

چرا نیست پیچک عشقی؟

در طلب عشقی پاک

بگردد دورم،

بسوزد جانم.

همه امید من این است

سپیده دمان از راه،برسد بانویی

با نگاهی پر مهر...

ومن با همه وجودم...

می بویم گوشه چادرش را.


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
شنبه 103 اردیبهشت 15
امروز:   28 بازدید
دیروز:   14  بازدید
فهرست
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
آتشی که بر پا شد
سوما آریایی
پسرکی دیوانه که سالهاست 5 سالشه.مادرم میگه:«بچه...هیچ چیزت به آدمیزاد نرفته...این همه سال پسرمی،ولی انگار که هیچ نمیشناسمت» بگذریم...8 ماهگی به دنیا اومدم،هشت ماهم نبود که راه رفتم و توی 3.5 سالگی هم خوندن و نوشتن رو میدونستم.بهره هوشی ام هم 128 هست.خوشبختانه و یا بدبختانه هیپنوتیزم هم نمیشم. بیشتر زندگیمو خوندم و بیشتر از اون نوشتم.چه داستان،چه چامه(شعر)،چه ترانه،چه ویراستاری و چه ترزبان(ترجمه)...هتا(حتی)زمان نادانی و کانایی(جهالت) و جوانی نمایشنامه نوشتم و گاه کارگردانی کردم. تنها چیزی که میتونم درباره خودم بگم اینه که دیوونه زنجیری میهن زیبایم«ایران»هستم...همین و بس...
لوگوی خودم
آتشی که بر پا شد
اوقات شرعی
حضور و غیاب
لینک دوستان
آرشیو
آرشیو
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com