• وبلاگ : آتشي كه بر پا شد
  • يادداشت : من شادي ندارم(بخش 1)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + الهه 

    salam.man Mohammad esfahaniro doosesh daram, aksare ahangash ghashange.na yeki 2tash

    ازت خبري نيست........

    1:

    بانام و ياريش و بادرود بر سوما كه مي نويسد!

    نخست برخود بايسته مي دانم از رايي كه برايم "از ميان روشني هاي شب" گذاشتي سپاس گزاري كنم .

    نمي دانم شوند اين سهش چيست ليك راي سوما بر نوشته هاي فروغ هميشه ورجاوند بوده و بي گمان خواهد بود.

    هنگامي كه از نوشته هاي فروغ بر دل سوما نمي نشيند € واژه هايش از نيروي نوشتن من مي كاهد ناخواسته...! و گاه كه مي تواند با آن ها پيوندي سهش كند نيرويي است شگرف بر دستان فروغ براي نوشتن نوشته اي ديگر....!

    ديگر بايست پيرامون اين نوشته سخن گويم:

    با خواندن اين نوشته به سوما باليدم چراكه خرد براي زندگي گذراندنش جايگاه نخست دارد و فروغ هميشه به دل راه داده در نخست...!

    اين بخش از نوشته به من در هنگامه اي تلنگر خوشايندي زد :

    ( نخست خردورزي سپس دلبستگي...!)

    سديگر اينكه از نوشتن دوباره ي سوما بي نهايت شادمان شدم هرچند مي دانم گرفتاري هاي روزمره اش سدي است بر اينكه بيايد و از ميان روشني هاي شب گام نهد.

    در پناه اورمزد :

    شادزي

    فروغ ف

    سلام

    از جوابت ممنونم .اميدوارم موفق باشي .

    درود سوماي خوبم:

    عادت ندارم نا خوانده برايت بنويسم .

    خواهم خواند و برايت خواهم نوشت....

    تا درودي ديگر بدرود