• وبلاگ : آتشي كه بر پا شد
  • يادداشت : نون و پنير و هسته
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به خشنودي اورمزد

    با درود بر فرزند نيك و فرهيخته ي ايرانم سوما

    و با پيشكش شيرين ترين شادباش نوروزي :

    از اينكه زمان بسياري در سرزمين تارنگارها گام نزده بودم و دلنوشته هاي يك آريايي چندي بود روحم را نوازش نداده بود و چون هميشه مرا به انديشيدن وادار نساخته بود دلگير بودم.

    سوما امروز باز هم با نوشته اش مرا دگرگون ساخت

    به ياد معصومه ها

    و به ياد آن پسر كوچكي كه با دست هاي خشكيده اش دعا مي فروخت و از من مي خواست در مقابل عيدي كه به آن دادم دست كم يكي از آن ها را بردارم...

    به ياد آن فرزندي كه در ايران نان شب دارد اما انديشه اش دستخوش ناملايمات حكومتي است

    به ياد دوستي كه زندگيش را پيشكش پژوهش در راه ايران و فرهنگ و ديروزش ساخته و تارنما مي زند براي آگاهي چون مني و تارنمايش را فيلتر مي كنند به جرم آگاهي دادن

    با خواندن نوشته ي اين بار سوما من باز هم به ياد تمام فرزندان ايرانم افتادم

    به ياد نان دار و بي نان

    به ياد بيكار و كارمند

    به ياد يتيم و با پدر

    من به حال تمام فرزندان ايران اشك ريختم باز هم

    به خاطر همه مان

    به خاطر خودم

    و به خاطر سوما...

    بهين جشن نوروز مهين يادگار نياكان بر شما ايراني خجسته باد.

    فروغ دوست كوچك شما

    نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد
    عالم پير دگر باره جوان خواهد شد
    سوماآريايي گرامي
    نوروز اگرچه آغاز بهار است ولي تنها بهار نيست. نوروز بهاري است که با تاريخ ايران به هم آميخته. نوروز را بايد ديد. نوروز را بايد شنيد. نوروز را بايد بوئيد. نوروز را بايد چشيد. نوروز را بايد لمس کرد. نوروز را بايد حس کرد. از راه دور تمام گل هاي شيراز را همراه چکامه ها ي حافظ و بهترين آرزوها همراه نوروز برايت مي فرستم شاد زيوي دير زيوي مهر افزون

    حسن يك ، حسن دو ، حسن دنده به دنده . حسن چرا نمي خنده ؟

    تو دنياي شماها ،كه آزادي تو بنده .حسن چه جوري بخنده ؟

    از اون روزي كه آدم توي دنيا پا گذاشته

    از اون روزي كه شلاق دورنگي

    روي گرده مردا جا گذاشته

    ديگه جا واسه يك رنگي نمونده ، حسن چه جوري بخنده ؟

    اگه كامه جوونمرداي عالم مثه زَهره

    اگه شادي و مستي با دل عاشقا قهره

    ولي زندگي ظالما شيرين مثه قنده. حسن چه جوري بخنده ؟

    حسن از بچگيش رنگ صداقت رو نديده

    فقط حرفي شنيده

    حسن ميدونه اين حرفا چرنده . حسن چه جوري بخنده ؟

    حسن فصل خزوونه

    دلش درياي خوونه

    حسن روزي كه اين چشماي گريونو ببنده

    اونوخ شايد بخنده...

    ***

    دلم گرفت . ميدونم دلت اهل ترانه ست . پس برات ترانه نوشتم.