حسن يك ، حسن دو ، حسن دنده به دنده . حسن چرا نمي خنده ؟
تو دنياي شماها ،كه آزادي تو بنده .حسن چه جوري بخنده ؟
از اون روزي كه آدم توي دنيا پا گذاشته
از اون روزي كه شلاق دورنگي
روي گرده مردا جا گذاشته
ديگه جا واسه يك رنگي نمونده ، حسن چه جوري بخنده ؟
اگه كامه جوونمرداي عالم مثه زَهره
اگه شادي و مستي با دل عاشقا قهره
ولي زندگي ظالما شيرين مثه قنده. حسن چه جوري بخنده ؟
حسن از بچگيش رنگ صداقت رو نديده
فقط حرفي شنيده
حسن ميدونه اين حرفا چرنده . حسن چه جوري بخنده ؟
حسن فصل خزوونه
دلش درياي خوونه
حسن روزي كه اين چشماي گريونو ببنده
اونوخ شايد بخنده...
***
دلم گرفت . ميدونم دلت اهل ترانه ست . پس برات ترانه نوشتم.